کاندیدای چهارمین دوره شورای شهر مهاباد

کاندیدای چهارمین دوره شورای شهر مهاباد

کاندیدای چهارمین دوره شورای شهر مهاباد

کاندیدای چهارمین دوره شورای شهر مهاباد

آداب و اقوام و مراسمات مهاباد


ایالات و عشایر
آنگونه که شواهد و اسناد و مدارک تاریخی نشان می‌دهد حوادث و مسائل اجتماعی و سیاسی کردستان را تا اوایل قرن بیستم تنها عشایر و ایلات و رؤسای آنان رقم زده اند.

بلباس
بلباس فدراسیونی بوده بین‌ منگور ـ مامش ـ پیران ـ برادوست و آکو. درحال حاضر منگور و برادوست‌ها از این هم‌پیمانی خارج شده‌اند. البته در گذشته در عراق طایفه ای هم به همین نام وجود داشته است. در برخی از منابع فقط منگورـ مامش وپیران را جزو بلباس هاحساب کرده اند.
پیران ها با سه عنوان : پیران ( بلباس ) سوسواره مشهورند. تا قطع سلطه عثمانی ها از خاک عراق ایل پیران کوچنده بوده اند. در زمستانها به خاک عراق و به اطراف شهرهای بیتوین و رانیه می رفتند و تابستانها در خاک ایران ودر منطقه پیرانشهر کنونی سکونت اختیار می کردند. بعد از استقلال عراق و مشخص شدن مرزها ایل پیران به دو قسمت همنام تقسیم شدند ، قسمتی در عراق و بخشی هم در ایران ماندند. از شخصیت های بزرگ این ایل « قرنی آقای پیران » بوده که فرزندانی بنام مامندآقا و کاک احمد داشته که بعدها هر یک به نام خود طایفه ای به وجود آورده اند. بزرگ این ایل اکنون محمد امین آقا امین عشایری می باشد که در شین آباد سکونت دارد. این ایل دارای 34 آبادی و در حدود ده هزار نفر جمعیت می باشد.دهبکری
ایل دهبکری به سرپرستی«بیرم (بایرام) آقا» و در اواخر سلطنت نادر شاه افشار در حدود سال 1157 قمری از دیاربکر که در حال حاضر خاک ترکیه است کوچ نموده و به منطقه مکری آمده اند و برای این کوچ علل مختلفی همچون بروز قحطی و خشکسالی در دیاربکر و بعضی مسائل دیگر مطرح کرده‌اند ولی بطور روشن نیست که دلیل این مهاجرت چه بوده است. اول منطقه‌ای که وارد می‌شوند جایی در نزدیکی« شاوه لی» بوده به نام بیرمو (این مناطق در حول‌وحوش پیرانشهر امروزی واقعند) مدتی در آنجا به حالت چادرنشینی به سرمی‌برند. عده ای افراد و خانواری هم به نام « اشکوتی » همراه بیرم آقا بوده اند که فعلاً از اعقاب آنها در قریة قزلقوپی و قره قشلاق وجود دارند.

رمک
این طایفه بیشتر در آبادی « شاوه لی» زندگانی کرده اند و هنوز هم عده ای در همان جا ساکنند. رئیس « رمک » ها آنچنانکه یک بیت قدیمی می‌گوید مردی به نام ( کانبی فقه ویسه = کانه‌بی‌ فه‌قی وه‌یسه) بوده که دریک نبرد رویارو با « احمد خان » نامی از ارباب های مراغه هردوبه دست یکدیگر کشته می‌شوند. گفته می شود که آن بیت را زنی به نام « خواز » که خواهر کانبی بوده، سروده است.

فیض الله بیگی
ایل فیض الله بیگی خود را از اعقاب این فقه احمددارشمانه که در روزگار حکومت تیموریان در عراق بوده می‌دانند ، اما تاریخ و علت آمدن آنان به ایران زیاد روشن نیست. اولین فردی‌ که ‌در سال 1260 قمری در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار از این خاندان شهرت به سزا یافت « فیض الله بیگ » فرزند عبدالرحمن بیگ بود. فیض الله بیگ دارای ده فرزند ذکور بود و تمامی ایل فیض الله بیگی فعلی ازنسل این فرزندان می باشند. طوایف فیض‌الله‌بیگی به اسم همین فیض‌الله‌بیگ شهرت یافتند.
ایل فیض‌الله‌بیگی سنی و شافعی مذهبند. دهات آنان بین بوکان و سقز واقع شده که به « محال فیض‌الله‌بیگی‌» مشهور است. بیشتر زمین های مزورعیشان دیمی است. گندم آن از لحاظ مرغوبیت کم‌نظیر و گندم‌خیزترین محال منطقه است. آمار تقریبی آنان را تا ده هزار نفر گفته اند.

گورک
ایل گورک که خود را از القاب وَسمان ( عثمان ) آقا و خضر آقا می دانند و چند سال قبل از ایل منگور از عراق به ایران آمده‌‌اند.
عشایر گورک در منطقه بیشتر خود رادر پناه ایل منگور محفوظ نگه داشته اند. ایل گورک طی نبردی با ایل دهبکری دو نفر از افراد برجسته دهبکریها را به نام میرزا رشید و اسماعیل آقا به قتل رسانیدند که در برابر این کار بیشتر روستاهای گورک‌نشین توسط ایل دهبکری غارت گردید. چون در برابر دهبکریها قدرت مقاومت نداشتند به ایل منگور متوسل شدند که در نهایت منجر به آشتی و مصالحه گردید. عشایر گورک در سه منطقه اسکان یافتند:
1ـ محال گورک مهاباد، که اینان پنج طایفه هستند : عزیزی ـ حسنی ـ محمدی ـ ابراهیمی ـ قادری و ریاست ایل همیشه از طایفه عزیزی بوده است. مقارن جنگ دوم جهانی « بایزیدآقا عزیزی» رئیس ایل بود که پس از فوت ایشان، برادرش « احمد آقا »جای او را گرفت.

مامش
بعد از جنگ سلطان سلیم عثمانی باشاه اسماعیل صفوی یک نفر از جانب سلطان عثمانی به نام «ملا‌ادریس » به منطقه اشنویه می‌آید، عشایر مامش خود را از اعقاب همین ملا ادریس می دانند. هفتاد، هشتاد سال پیش مجموعه عشایر مامش و منگور و پیران را « بلباس » می گفتند.
ایل مامش دارای دو طایفه بزرگ امیرالعشایری و قادری و چند تیره کوچکتر هستند و گفته می شود آمار تخمینی آنها بالغ بر شش هزارنفرمی شود باشد. مامش‌ها سنی شافعی مذهب هستند. در منطقه لاجان سکونت دارند و مرکز آنان سابقاً پسوه بود. دامداری وکشت توتون کاراصلی آنان در روزگاران گذشته بود.

منگور
ایل منگور در زمان سلطنت کریم خان زند تحت ریاست « باپیر آقا » از عراق به منطقه ایل «‌تیموری» روی آوردند و ساکنان بومی ایل تیمور را رانده و یا تحت استیلای خود درآوردند و در جای آنان سکونت اختیار نمودند. طوایفی که قبلاً در این نواحی ساکن بوده ایل منگور بر آنان مسلط شدند عبارت بودند از : مَرنَکَنه ـ باب رسو ـ برایمه سنه (ابراهیم حسن) ـ شیخ شرفی ـ آل سیمانه ـ فَقی‌ایسی (فَقی عیسی ـ بعضی این رافقی ویسی هم گفته‌اند) ـ زودی ـ سَلکی ـ خَلکی ـ کارَش ـ گوی رَش ـ زَره کادرویشی ـ کَلهُر ـ وَستا خاله ـ باریک ـ هرمزیار ـ چَکاله و......
منگور تغییر یافته «مادکور» (فرزند ماد !) است. یک نوشته منگور یعنی« مانگر » ( کسی که اعتصاب می کند ) ، دیگری گفته منگور با منچور کشور منچور ارتباط دارد ! و یکی مامی گونی! گفته و ... گورک را بعضی ها تغییر یافته گاورک یا گاور، به معنای گَبر ( آتش پرست ) گرفته اند، دسته ای می‌گوید همان واژه « گرگ » (درنده معروف) است که چنین تغییر پیدا کرده است و .. در مورد مامش چیزهایی از این عجیب‌تر می‌گویند. اما اگر راستی را بخواهید اینها همه تعابیر و تفاسیر من درآوردی و خنک و بی‌معنی است. امروزه علم مهم و وسیعی بنام (اتیمولوژی) (علم ریشه‌جویی و ریشه‌یابی واژه‌ها ـ فقه اللغه ـ شناسایی ریشه کلمه ) مطرح است و از راههایی دقیق همچون شناسایی زبان باستانی منطقه،شناسایی تاریخ منطقه، شناسایی زبان همسایگان منطقه و ...به پیداکردن ریشه ومعنای اینگونه واژهها می پردازد. آنچه نباید هیچگاه به دنبالش باشیم حدس و گمان و پندار است و تفسیرهای سطحی و آبکی باعث تحریف واقعیت می شوند و باید به شدت از آن پرهیز نمود. تا از طریق این علم دراین زمینه کار نشود، معنای این واژه هم فعلاً نامعلوم است.

.... ادامه مطلب

 



سد مهاباد 1392
منبع :
سایت شرکت عصراتباطات مهاباد
http://www.mahabadit.com
زبان، مذهب، آداب و رسوم مردم مهاباد


زبان و مذهب مردم مهاباد
مردم مهاباد به زبان کُردی و به لهجه مکری یا مکریانی سخن می گویند . زبان مادها زبان کُردی مکری امروزی بود، همچنانکه زند و اوستا که به زبان مادی نوشته شده‌اند.خیلی‌نزدیک به لهجه مکری هستند و این نظریه را راهوارت و دارمستتر تأیید کرده‌اند. به قول استرابون مورخ نامدار یونانی، پس از اینکه ماد و پارس‌ها از سرزمین های اورال و سرزمین های ماوراء قفقاز به فلات ایران آمدند شاید دارای زبان واحدی بوده اند، به همین جهت در کتیبه‌های هخامنشی با لغات فاروانی برخورد می‌کنیم که با زبان کُردی امروز مشابهت دارند. درباره زبان کُردی نوشته‌های زیادی وجود دارد که متأسفانه آنها فاقد ارزش علمی و رعایت اصول زبان‌شناسی هستند. وقتی درباره زبان کُردی صحبت می شود، بیشتر یک سری مسائل سیاسی در پشت سر مبحث وجود دارد و آنچه خیلی کم مورد توجه و عنایت است. زبان شناسی و کار علمی است و همین امر باعث به وجود آمدن نظرات افراطی و تفریطی در این زمینه شده است. گاهی در بعضی از نشریات هم متأسفانه با مقالات به ظاهر علمی به آتش اختلافات دامن زده می‌شود، همچنین مقاله زبان فارسی و توسعه ملی در مجله آدینه. نظیر این مقاله را به وفور در نشریات حزب پان‌ایرانیست می‌توان یافت.
بهتر است کسانیکه دنبال تحقیق در مسأله زبان کُردی هستند، ابتدا زحمت بکشند و درجلد اول فرهنگ فارسی دکترمحمد معین به صفحه بیست و هشت مقدمه مراجعه نمایند. مقدمه قاموس زمانی کوردی نوشته استاد عبدالرحمان ذبیحی هم منبع بسیار معتبری است. ولی دقیق‌ترین و علمی‌ترین منبع در این باره کتاب زیر است‌: زمانی کوردی. دابه شرایط بوونی جغرافیایی دیالیکته کانی.

آداب و رسوم
آداب و رسوم، فرهنگ عامه و فولکلور بخش وسیعی از تاریخ یک ملت است که موارد زیادی را دربرمی‌گیرد : لباس ـ غذا ـ ساز و آلات موسیقی ـ رقص و پایکوبی ـ عروسی ـ عزا ـ ترانه ها ـ حتی مسائل خرافی. بخش فرهنگ عامه کُردها دریای وسیعی است که کار تحقیقی در آن بسیارکم انجام شده است و امید است که در آینده در این باره به روش صحیح کار مثبت بالاخص توسط دانشجویان گرامی انجام بگیرد. در این مبحث سعی می شود به اهم مسائل فرهنگ عامه و سنت منطقه مختصر و مفید پرداخته شود.

الف) عروسی
در میان مردم منطقه مهاباد سنت ازدواج از گذشته‌های دور منظره خاصی داشته، که امروزه بخش زیادی از این راه و رسم حذف شده و ساده گردیده است.
آداب و رسوم ازدواج عبارت است از تدارک و آماده شدنی قبل از عروسی انجام می‌شود. آنچه در ذیل می‌آید مراسم اصیل عروسی است که گذشتگان ما به این شکل انجام می‌دادند، اما امروز زمان و تأثیر سنتهای خارجی آن را امروزه به رنگ و حالتی دیگر انداخته است.

خواستگاری (خوازبینی)
همینکه پسر و دختر به هم اظهار علاقه کردند، پسر والدین خود یا یک نفر از نزدیکان صمیمی خود را برای خواستگاری نزد والدین دختر می فرستد.
این فرستاده یا فرستاده ها در منزل دختر خانم با زبان شیوا و عبارت شیرین مسأله را مطرح می کنند. خانواده دختر هم یا در همان مجلس یا یکی دو روز بعد پاسخ خود را اعلام می‌دارند. معمولاً در این مجلس روز و ساعت و تاریخ عقدکنان تعیین می‌شود. چنانچه خانواده عروس شرط و شروطی داشته باشند قبل از فرارسیدن تاریخ‌عقد آن را اظهار می‌دارند که در روز عقدکنان مشکلی وجود نداشته باشد.

عقدکنان (مارةکردن ـ مارة برین)
مراسم عقد کنان یکی از ضروریات دینی است که انجام می‌شود. بعد از اینکه قول قرارها ( درباره لباس ـ مهریه و ... ) بین طرفین قطعی شد و خاتمه یافت در روز معینی که قبلاً به توافق طرفین تعیین شده است و اغلب هم بعد از ظهر پنجشنبه یا بعد از ظهر جمعه است، عده ای از طرف خانواده داماد و عده‌ای از خانواده عروس دعوت می شوند، همینکه مدعیون خانواده داماد همگی جمع شدند بعد از صرف شیرینی ومیوه و چای، به همراه یک نفرروحانی جهت انجام بقیه کارها به منزل عروس می روند.

مراسم نامزدی ( نیشانة کردن)
در روزی که به توافق دو خانواده تعیین می شود، مادر و خویشاوندان زن خانواده داماد، به خانه عروس می‌روند و خانواده و خویشاوندان عروس هم امکانات‌ پذیرایی از آنها را فراهم می‌آورند. در این نشست هدایایی از قبیل انگشتر، گوشواره، سینه ریز طلا و پارچه‌های قیمتی از طرف داماد به عروس داده می‌شود و همگی مهمانان زن که از طرف داماد آمده اند عروس را می بوسند وزندگی جدید را به او تبریک می‌گویند.

انتخاب لباس و شیرینی خوران (جل هة‌لَطرتن و شیرنی‌خواردن)
مادر داماد و مادر عروس هر دو هر یک به سهم خود عده‌ای از دوستان و آشنایان را برای روز انتخاب لباس‌ و ... دعوت می‌کنند. مراسم معمولاً بعد از نهار انجام می‌شود. مدعیون به همراه مادر داماد به منزل‌عروس می روند و همراه خود شیرینی می آورندو بزازی باپارچه‌های‌فراوان‌به‌منزل دعوت می‌شوند.

حنابندان در منزل عروس (خةنة‌بة‌ندان لة مالَة بووکآ)
معمول چنین بود که در شب حنابندان در منزل عروس فقط خانمها و دختر خانمها دعوت می شدند و تمام پذیرایی کنندگان نیز فقط دختر خانمها بودند.
رقص و پایکوبی در این شب در هر دو خانه عروس و داماد به حداعلای خود می رسد. بعد از رقص و پایکوبی و شادمانی در نزدیکی های نیمه شب دختران جوان دست و پاهای خود را به حنا می بندند و زنان به موی سر خود حنا می مالند. امروزه در شب حنا بندان بعد از شادی و رقص و پایکوبی در خانه داماد و مهمانان و داماد و ... به خانه عروس می روند و همه با هم تا نزدیکی های صبح مشغول پایکوبی و دست افشانی و شادی می شوند.

قرق حمام (حةمامة قورغ)
از طرف داماد به مدت چند ساعت حمامی را قرق می کردند. بعد از مراسم حنابندان دوستان و خواهران عروس و همه کسانی که شب را در منزل عروس بیتوته کرده بودند، بعد از صرف صبحانه به حمامی که قبلاً آماده و قرق شده بود می رفتند و در آنجا بعد از استحمام خوراکی و شیرینی صرف می شد و بعد از حدود دو ساعتی به خانه بر می گشتند.

عروسی در خانه عروس ( شایی لة مالَة بووکآ)
بعد از مراجعت عروس و همراهان از حمام، کسانی که قبلاً از آنان دعوت به عمل آمده بود برای نهار در خانه عروس جمع می شدند. مدعوین به گرمی مورد استقبال قرار می گرفتند و هر یک از آنان به فراخور حال خود هدیه ای ( چشم روشنی ) همراه می آوردند. این هدیه ها عبارت بود از : سکه طلا، پارچه، اجناس مختلف و گاهی وجه نقد. گاهی کمبود جهیزیه عروس تا حدودی از این طریق جبران می شد. سپس آرایشگری می آمد و عروس را به اتاق می برد که در آنجا او را آرایش کند.
امروزه این موارد هم تغییراتی یافته، از آرایشگر محلی خبری نیست و عروس را باید به مجللترین آرایشگاه ها ببرند.

عروسی در خانه داماد ( شایی لة مالَی زاوای)
آشنایان و دوستان نزدیک برای نهار دعوت می شوند و بعد از صرف غذا و چای و رقص و پایکوبی مفصلی، آن افرادی که مایل باشند همراه دسته نوازنده به خانه عروس می روند تا با تشریفات خاصی عروس را به خانه داماد بیاورند.

اعتصاب ( مانگرتن)
وقتی خویشاوندان داماد نزد عروس می رسیدند، دو زنی که بازوهای عروس را گرفته بودند، دم در حیاط می ایستادند و نمی گذاشتند عروس جلوتر برود و می گفتند : بووک مانی گرتووه. عروس اعتصاب کرده است. بلافاصله یکی از نزدیکان داماد جلو می آمد و به عنوان چشم روشنی یک سکه طلا می‌داد و عروس راه می افتاد. تا رسیدن به خانه داماد چندین بار این کار تکرار می شد و اگر نزدیکان داماد چیزی دم دست نداشتند که هدیه ای بدهند می گفتند : فلان اسب، فلان گاومیش را به عروس پیشکش کردم و عروس راه می افتاد.

سومین روز (سیَی رؤژانة)
مراسمی که سه روز بعد از عروسی انجام می شود. سه روز بعد از ورود عروس به خانه شوهر مراسم سیَی‌ رؤذانة (سومین روز ) شروع می شود. این سه روز فاصله ای است که در آن مادر عروس جهیزیة دخترش را آماده و جمع و جور کند و اگر نواقص داشته باشد بر طرف نماید.

پاگشاکردن (بانگ هیَشتنةوة)
این مراسم که در بیشتر جاها کم و بیش مشابه هم است. بعد از مدتی خانواده عروس و داماد، بصورت دست جمعی خویشان جدید را برای نهار و شام دعوت می کنند و در همه این دعوتها عروس و داماد حضور دارند و از کارهای بسیار پسندیده است.

رقص های کُردی
رقص های کُردی یکی از سنتهای دیرینه و یادگارهای ارزشمند آریایی هاست که در میان اکراد همچنان محفوظ مانده است و حتی در رقص های سنتی بعضی از اقوام همجوار ( همچنین آشوریها ) تأثیر کرده است. البته گاهی دیده می شود که متأسفانه زوایدی بر آن می بندند و بهانه به دست بهانه‌جویان می‌دهند. رقص های فولکلوریک نه (9) نوعند و عبارتند از: 1ـ چه‌پی یا چوپی 2ـ سی‌پی‌یی 3ـ روینه 4 ـ گه‌رانه‌وه 5 ـ هه‌لپه‌رکه 6 ـ دوو پی‌یی 7 ـ سویسکه‌یی 8 ـ شیخانی 9 ـ داغه .

آلات موسیقی کُردی
1 ـ بلویر ( نی) 2 ـ شمشال( نی لبک )3 ـ زورنا ( سورنا )4 ـ دووزه له 5 ـ نایه 6 ـ ده هول (دهل) 7ـ (ده مبه گ تنبک ـ ضرب) 8 ـ ده فه ( دف ـ دایره ) 9ـ که مانچه ( کمانچه)

ب) عزاداری
در شهر مهاباد، توجه به ساخت مذهبی آن ـ که مردم سنی شافعی هستند ـ مجالس سوگواری به آن شکلی که در سایر نقاط کشور مرسوم است، وجود ندارد تنها سوگواری وقتی است که خانواده کسانی از اعضای خود را از دست بدهند. اگر کسی در لحظات آخر زندگی باشد، دوستان دور او جمع می‌شوند و یک نفر سوره « یس‌» ( یاسین ) که کلام الله مجید را در کنار آن تلاوت می کند. عقیده بر این است که تلاوت یاسین باعث می شود که اگر مریض شفا یافتنی باشد زودتر شفا می یابد و اگر رفتنی باشد زودتر و بی دردسرتر جان تسلیم می کند. از طرف دیگر در آن لحظات هم بیمار به یاد خدا و قرآن خواهد بود مرتب اطرافیانش وادارش می‌کنند که شهادتین را بر زبان جاری کند و نام مقدس الهی را در لحظات آخر از یاد نبرد.
زیارتگاه ها
در مهاباد و اطراف آن زیارتگاه هایی وجود دارند که اغلب بعداز ظهر روزهای چهارشنبه مردم به زیارت این اماکن می روند. خود زیارتگاه ها دارای ساختمان های مجلل و با شکوه نیستند بلکه ساختمان‌های بسیار ساده و معمولی دارند. عده‌ای که در این اماکن مدفونند شخصیتهای شناخته شده هستند و عده‌ای هم تاریخ و سرگذشت آنچنان مشخص و روشنی ندارند. در گویش محلی به زیارتگاه ها « چاک » می‌گویند. نظر به اینکه اغلب این چاکها در مکان های با صفا و یا بلند ایجاد شده اند، رفتن به آنجاها خود تفریحی سالم و نوعی ورزش هم به حساب می آید.
اسامی آنها عبارت است از:
1ـ چاک « قول قولاغ » ( گورد قولاغ ) واقع در دامنه کوه قول قولاغ در شرق مهاباد.
2ـ چاک لاچین واقع در روستای لاچین در شرق مهاباد
3ـ چاک سیداوا واقع در روستای سیداوا در شرق مهاباد
4ـ چاک ئه‌سحابه‌ی سپی (صحابه سپید‌) بر سر راه روستای اوزندره در جنوب مهاباد.
5ـ چاک چکوله در مهاباد
6ـ چاک ملاجامی واقع در میدان ملاجامی مهاباد
7ـ چاک خزایی واقع در قله کوه خزایی در شمال مهاباد
8ـ چاک محمود کان واقع در تپه محمود کان در شمال شهر مهاباد
9ـ چاک خاله سووره ی واقع در خیابان ورهرام غربی سابق امروز از میان رفته.
10ـ چاک قورغ ( تاقه دار ـ تک درخت ) در غرب مهاباد اول جاده سردشت.
11ـ چاک خاله سه ربراوه در نزدیکی های دبیرستان شهید شهریکندی مهاباد.
12ـ چاک سولتان سید وقاز ( سعد و قاص ) واقع در بین روستای حاجعلی‌کند و کلیجه. زنانی که نازا هستند به زیارت این چاک می روند.
13ـ چاک غوث آباد ( شیخ بابا سعید ) واقع در روستای غوث آباد
14ـ چاک برهان ( آرامگاه شیخ برهان ) واقع در روستای برهان
15ـ چاک حاجی مامیان واقع در روستای به همین نام در جنوب مهاباد.
16ـ چاک شیخ زاده سریل آوا واقع در گورستان قدیمی مهاباد ( جنگل مصنوعی)
17ـ چاک شیخ محمود و قصن شیخ طه واقع در گورستان قدیمی مهاباد ( جنگل مصنوعی)
18ـ چاک بابا خلیفه واقع در گورستان قدیمی مهاباد ( جنگل مصنوعی)
19ـ چاک شاه درویش واقع در حیاط مسجد شاه درویش مهاباد
20ـ چاک پیره واقع در روستای گوگ تپه اطراف مهاباد
21ـ چاک مرغه ون واقع در روستای زگ دراو اطراف مهاباد
22ـ چاک بابا حیدر واقع در روستای خور خوره اطراف مهاباد
23ـ چاک سه وزه پوش ( سبز پوش ) واقع در بین ترشکان و حاجی خوش اطراف مهاباد.
24ـ چاک پیرته‌ندوور واقع در روستای خور خوره اطراف مهاباد
25ـ چاک صدیقه شیت واقع در روستای خور خوره اطراف مهاباد
26ـ چاک بی ده روازه واقع در روستای خور خوره اطراف مهاباد
27ـ چاک چکوله واقع در روستای خور خوره اطراف مهاباد
28ـ چاک شیخ احمد واقع در روستای یوسف کند حومه مهاباد
29ـ چاک ملا وسو ( یوسف ) واقع در قوزلوی علیا منطقه گورک مهاباد.
30ـ چاک پیر محمد بوغده داغی واقع در روستای بوغده داغی حومه بوکان .
کسانیکه رماتیسم و درد پا و کمر دارند به زیارت پیر محمد می‌روند. چاک در بالای کوه قرار دارد. زائر باید در حد وسع خود حیوانی ( از مرغ یا خروسی گرفته تا گاو و گوسفند ) با خود به آنجا ببرد. در بالای کوه حیوان را ذبح می‌کنند و مقداری از خون حیوان را با خاک آنجا مخلوط می‌کنند و به محل دردناک می‌مالند. گاهی زخمهای بسیار عفونی و خطرناک به این طریق در آنجا شفا یافته‌اند و گاهی هم تأثیری نداشته است.

بازیهای محلی
در اینجا تنها فهرست اسامی بازیها می آید و لازم است که انشاءالله کسانی به تحقیق دقیق و تکمیل چگونگی انجام بازیها بپردازند:
1ـ ده‌سره رِفاندن ـ بازی دسته جمعی است
2ـ خوزین ـ نوعی گوی و چوگان است
3ـ دایه مه‌مده به گورگی ـ بازی دسته جمعی است
4ـ چه له ک حه مزه ل ـ پریدن از روی کول همدیگر
5ـ خه‌سته‌کین ـ بازی‌شش‌خان که با گچ روی زمین شش‌خانه رسم می‌کند.چیزی شبیه با بازی (لی‌لی)
6ـ بازه لین ـ بازی با سنگهای پهن و مدور که بیشتر دختران انجام می دهند.
7ـ حه لو حه لو به شه ققان
8ـ جورابین ـ بازی‌سرگرم‌کننده‌ای برای شبهای بلند زمستان که به صورت دسته جمعی انجام می شود.
9ـ میشین ـ ماتین ـ تی له بازی
10ـ مه‌زره‌ق داکوتان ـ چرخاندن گردنا
11ـ ئه‌ی سووتام ئه ی برژام ـ بازی دسته جمعی کودکان
12ـ بووکه به بارانه ـ نمی دانم این را جزو بازیهای به حساب آورد یا نه، ریشه بسیار قدیمی و کهن دارد و در آن به هنگام خشکسالی طلب باران از خداوند می‌شود. در آخر کتابچه حجاریهای غار گندوک در کردستان اثر روان شاد کلنل توفیق وهبی، ترجمه نگارنده، به این مسأله اشاره شده است .
13ـ شه ره گه ره ک ـ کار بسیار بد و نامناسبی بود که خوشبختانه از بین رفته است. بچه‌های دو محله به جان هم می‌افتادند و اغلب به همدیگر زیانهای جسمی وارد می‌کردند.
14ـ جگین ـ قاب بازی
15ـ باره خوی ـ نوعی سواری
16ـ پینج به رده
17ـ دار و هه لووکین یا هه لووکین ـ الک دو الک
18ـ گوین ـ گوی و چوگان
19ـ قه ری قه ر ین ـ قایم موشک و....

غذاهای متداول در مهاباد
که امروزه بعضی فراموش و متروک شده است
1ـ ئةسثةناغ ( اسفناج ) 2 ـ برویَش (بلغور) 3ـ بودراو (طندم ) 4 ـ بةربةسیَلَ
5ـ بورانی 6 ـ ثلوساوار 7ـ ترخینة 8 ـ سةنطة سیر
9ـ دؤ کلَیو (آش) 10 ـ سةرو وثآ (کلةثاضة) 11ـ دؤ کلیوکةشک 12 ـ قبوولی
13ـ طیَلاخة (گل‌آقا) 14 ـ کارط ( قارچ) 15ـ کالَة جؤش 16 ـکةشکةک
17ـ کةلةم‌بةترش 18 ـ کةلانة 19ـ کةنطر( کنگر) 20 ـ شؤرباو کةنطر
21ـ کةنطرو ماست 22 ـ شؤرباولةثة 23ـ ماشیَنة(ماش ) 24 ـ میوانی
25ـ مزراویلکة 26 ـ نیسکیَنة (عدس) 27ـ هةریشتة ثلآو 28 ـ شؤرباو هیَلکة
29ـ هةلَوای کوولةکةی 30 ـ هیَلکة و رؤنی بة دؤشاوآ 31ـ هةلیماو

پوشاک
لباس عمومی اهالی کُردستان، لباس کُردی است که در بین لباس ملیتهای مختلف دنیا، از زیباترین و متین‌ترین نمونه‌های لباس است. کلیات لباس در طول زمان فرق چندانی نکرده، اما در جزئیات و با توجه به شرایط مختلف جغرافیایی و آب و هوایی تفاوتهایی در بین آنها مشاهده می شود. اجزاء مختلف یک دست لباس کامل مردانه کُردی چنین است:
1ـ کة‌وا و ثانتولَ ( که گاهی پانتول را پاتول هم تلفظ می‌کنند ) نقش کت و شلوار را دارند ولی دوخت و فرم آنها با کت و شلوار تفاوت اساسی دارد. که‌وا به صورت یک ژاکت نظامی دوخته می شود، با این تفاوت که جیب های آن روی سینه دوخته می‌شود. تنه و آستین‌های که‌وا چاک دارد. در زمستانها نوعی که‌وا می‌پوشند که در جوف آن پنبه گذاشته می شود و به آن « مراد خانی » می‌گویند.
رانک و چوغه نوعی از این لباس که‌وا و پانتول است که جنس پارچه و مدل آن فرق می کند و بیشتر مربوط به فصل گرما می باشد .
2ـ ثشت‌تیَند (پشت‌بند) یا همان شال کمر که در روزگاران گذشته چندین متر به دور کمر می بستند، اما امروزه مقدار آن خیلی کاهش یافته است.
3ـ ثةستةک ( فرنجی ) از کرک و پشم نرم و نمد ساخته می‌شود و بدون آستین و سینه باز است و تنها سطح پشت را خوب می‌پوشاند. هم برای محفوظ ماندن از سرماست و هم خنجر به آن کارگر نیست. مدل په‌سته‌ک منطقه مهاباد با منطقه اورامانات تفاوت دارد.
په‌سته‌ک به رنگهای مختلف سیاه، سفید، زرد و نارنجی دیده می شود.
4ـ ثیَض ( عمامه ) شالی که به دور سر می بندند. پارچه چهار گوش و سه متر که غالباً گلدار است و تارهایی از آن جدا می‌کنند و تارها را به شکل ظریفی می‌بافند. آن پارچه چهار گوش را به شکل مثلث تا می‌کنند و آن را به نحوی دور سر می‌بندند که تارهای نازک بافته شده از پارچه در دو طرف صورت آویزان شود. پیچ را به دور کلاهی می‌بندند که آن کلاه قلابدوزی با قرقره نخی است و به آن «عرقچین» می‌گویند.
5ـ کراس ( پیراهن ) : پیراهن یقه ندارد ( یقه آخوندی ) و به انتهای آستین ها دنباله ای از پارچه سفید به طول تقریبی یک متر می‌دوزند که به آن در منطقه مکری « سورانی » و در سایر نقاط کُردستان و مخصوصاً در کُردستان عراق « فه‌قی یانه» می‌گویند.
6ـ دةرثآ ( زیر شلوار ) ـ دوخت و فرم آن شبیه پانتول است ولی در زیر پانتول پوشیده می شود.
7ـ کلآو (عرقچین) ـ کلاه انواع مختلفی دارد. بعضی ها را چلوار می‌سازند و در جوف آن پنبه یا رشته‌های نسبتاً ضخیمی قرار می‌دهند. بعضی ها را با قرقره‌های سیاه و سفید و الوان و با قلاب می‌بافند که به آنها « کلاه میلی » می‌گویند.
یک دست کامل لباس زنانه کردی چنین است :
1ـ کلاو : کلاهی است استوانه‌‌ای که زیاد بلند نیست. روی خارجی آن را با مخمل می پوشانند و با انواع میله های زیبا و منجق و غیر آن را تزیین می‌کنند. این کلاه را به وسیله یک رشته طلا که لیره یا نیم پهلوی به آن آویزان است و از چانه عبور داده می‌شود، نگاه می‌دارند و دسمال را روی آن می‌اندازند. رشته طلایی « قطاره » نام دارد. امروزه کلاه تا حدی از مد افتاده است و بیشتر در روستاهای دور دست و در میان خانم‌هایی که سنی از آنان گذشته معمول است‌. البته آن هم ساده، نه با این همه طلا و تزیین .
2ـ که‌وا : شبیه کت مردانه است با این تفاوت که دامن آن دراز نیست و جنس آن را معمولاً از مخمل های زیبا انتخاب می کنند. که او را «کولیَجة » نیز می گویند. اخیراً پوشاک جلیقه مانندی به نام «سیخمه » مد شده که آستین ندارد و با سیم و پولک های رنگین تزیین می شود.
3ـ کراس‌(پیراهن): دارای دوختی ساده، قامتی بلندودامنی‌که‌کاملاً دراز وگشاد است که روی پا می افتد.
4ـ ثشت‌تیَند(شال‌کمر زنانه):که در خانم‌‌ها طول آن زیاد و از پارچه های بسیار گران قیمت درست می‌شود.
5ـ دةسمالَ ( روسری یا نوعی روسری ) : پارچه ای است سه گوش و بسیار نازک که با پولک یا منگوله تزیین می‌شود. دو سر آن را در جلو گره می زنند و بعد از دادن حالت ضربدر به آنها، به پشت سر می‌اندازند. یعنی انتهای ده‌سمال در پشت سر قرار می گیرد.
6ـ دةرثآ ( شلوار زنانه ): بسیار گشاد و بزرگ است که دهانه آن در قسمت انتهایی چین دار و تنگ می‌شود و روی مچ پا قرار می‌گیرد. در قدیم اغلب زنان دو تا سه ده رپی روی هم می‌پوشیدند. نوعی دیگر هم وجود داشت که پنبه در جوف آن می‌گذاشتند و آن را ( خرگه ) می‌گفتند که خاص فصل زمستان بود.
7ـ ضارشیَوشان: در مهاباد اغلب خانم‌های میانه سال در فصل زمستان پارچه‌ای گلدار را چهارگوش ساخته و وی شانه‌های خود می‌اندازند و دو گوشه آن را روی سینه گره می‌زنند به شکلی که پارچه پشت آنها را کاملاً می پوشاند. این پارچه را چارشیوشان می‌گویند.
8ـ بةرهة‌لبیَنة: پارچه ای نخی و سیاه رنگ که موقع انجام کارهای خانه برای جلوگیری از کثیف‌شدن دامن آن را دور کمر گره می زدند و پایین تنه را کاملاً می‌پوشاند.
9ـ قؤلَ‌ضاغة: شبیه به‌رهه‌لبینه است ولی کامل‌تر که برای جلوگیری از کثیف شدن که وا و که راس آن را می‌بندند. قولچاغه آستین دار است و اغلب خانم ها روستایی از آن استفاده می‌کنند. در شهر اگر احیاناً کسانی در منزل خود حیوان دوشیدنی داشته باشند و بخواهند خود آنها را بدوشند از قولچاغه استفاده می‌کنند. لباس اصیل و کامل کُردی اینها بود که جزئیات آنها شرح داده شد و این غیر از لباسی است که موقع کار یا به علت عدم استطاعت مالی ناقص یا نامرتب پوشیده می‌شود.

صنایع دستی در مهاباد و منطقه
متأسفانه صنایع آن طوری که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته و توسعه نیافته و همانطور به صورت ابتدایی و قدیمی است. صنایع دستی منطقه همان ریسندگی و بافندگی است آن هم در شکل قدیمی و ابتدایی. جؤلآها انواع ساده ( بةرِمالَ ) و ثؤثةشمین و پارچه مخصوصی برای رنگ و چوغه به نام «بووزوو » و جاجیم می بافند. زنان انواع کلاه، جوراب، بةرِة ( گلیم ) عرقچین می‌بافند. صنایع دستی فقط در این حول و حوش دور می زنند .

محیط زیست
اهم قابلیت‌ها و پتانسیل‌ها در بخش محیط طبیعی
ـ اثر طبیعی ملی غار سهولان
ـ دریاچه سد مخزنی مهاباد
ـ سد انحرافی یوسف‌کند
ـ سد در حال ساخت سنجاق در شمال شرقی مهاباد
ـ رودخانه مهاباد (ورود به دریاچه ارومیه و تالاب‌های کانی رازان و گروس)
ـ رودخانه (ورودی به سد مهاباد از ضلع غربی)
ـ رودخانه بیطاس ( ورودی به سد مهاباد از ضلع شرقی)
ـ رودخانه کانی سیب در بخش خلیفان ( سرشاخه سیمینه‌رود)
ـ تالاب بین المللی قوپی باباعلی اطلاعات بیشتر...
ـ تالاب کانی رازان (پیشنهادی به شورایعالی محیط زیست برای ارتقاء سطح حفاظتی) اطلاعات بیشتر...
ـ تالاب گروس تالاب داشخانه
ـ تالاب قره قشلاق
ـ تالاب چنگیز گلی
ـ زیستگاه‌های کوهستانی
ارتفاعات میدان، قلعه شاه، سپی سنگ، میدان استر، کچ و مالوک، آلمالو، صارم بگ و...
ـ زیستگاه پستاندارانی چون کل و بز، خرس قهوه ای، گراز، گرگ، روباه، غال ،گورکن و ...
ـ پرندگانی همچون کبک ، کبک چیل، انواع بازشکاری و...
ـ زیستگاه جنگلی منطقه کاولان و کوران، محل زیست سنجاب جنگلی و پستانداران فوق الذکر
ـ زیستگاه پرنده حمایت شده میش مرغ در دو نقطه از شهرستان مهاباد (محل های تخم گذاری و جوجه آوری)
ـ مناطق تپه ماهوری آزاد و باجه‌وند و قلقله در شمال شرق مهاباد
ـ مناطق تپه ماهوری کانی‌سیب در بخش خلیفان (جنوب شهرستان مهاباد)
ـ درختان کهنسال روستای توت آغاج رویشگاه یک نوع خشخاش سیاه در ارتفاعات کوتر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد